- سیاه چادر
- خیمه و خانه مردم صحرا نشین
معنی سیاه چادر - جستجوی لغت در جدول جو
- سیاه چادر ((دُ))
- چادر سیاه، خیمه هایی تیره رنگ که صحرانشینان و دامداران در صحرا برای خود برپا می کنند، سیاه خیمه، سیاه خانه
- سیاه چادر
- خیمه های تیره رنگ که صحرا نشینان و دامداران در صحرا برای خود برپا می کنند، سیاه خیمه، سیاه خانه، سیه خانه، چادر سیاه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خیمه های سیاه رنگ که کولیان و صحرا نشینان در دشت و صحرا برای سکونت بر پا کنند سیاه خانه
آن که رنگ چهره اش تیره باشد سیاه توه
کسی که چهره اش تیره رنگ باشد، سبزه، گندمگون
ماهیی از نوع بال که دارای سری سیاه و پیه بسیار است
محل گود و تنگ و تاریک، زندان تنگ و تاریک: میخواهند مرا در سیاه چال فراموشی بیندازند
سیاه سر، آنکه یا آنچه سرش سیاه باشد، کنایه از زن بیچاره و بینوا، کنایه از قلمی که سرش را در مرکب زده باشند
جای گود و تنگ و تاریک، زندان و جای تیره و تاریک در زیر زمین
بدکار، ظالم
زندان تنگ و تاریک