جدول جو
جدول جو

معنی سیاه چادر - جستجوی لغت در جدول جو

سیاه چادر
خیمه و خانه مردم صحرا نشین
تصویری از سیاه چادر
تصویر سیاه چادر
فرهنگ لغت هوشیار
سیاه چادر
((دُ))
چادر سیاه، خیمه هایی تیره رنگ که صحرانشینان و دامداران در صحرا برای خود برپا می کنند، سیاه خیمه، سیاه خانه
تصویری از سیاه چادر
تصویر سیاه چادر
فرهنگ فارسی معین
سیاه چادر
خیمه های تیره رنگ که صحرا نشینان و دامداران در صحرا برای خود برپا می کنند، سیاه خیمه، سیاه خانه، سیه خانه، چادر سیاه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

خیمه های سیاه رنگ که کولیان و صحرا نشینان در دشت و صحرا برای سکونت بر پا کنند سیاه خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه چرده
تصویر سیاه چرده
آن که رنگ چهره اش تیره باشد سیاه توه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه چرده
تصویر سیاه چرده
کسی که چهره اش تیره رنگ باشد، سبزه، گندمگون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه چرده
تصویر سیاه چرده
((چَ دِ))
آن که رنگ چهره اش تیره باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاه سار
تصویر سیاه سار
ماهیی از نوع بال که دارای سری سیاه و پیه بسیار است
فرهنگ لغت هوشیار
محل گود و تنگ و تاریک، زندان تنگ و تاریک: میخواهند مرا در سیاه چال فراموشی بیندازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه سار
تصویر سیاه سار
سیاه سر، آنکه یا آنچه سرش سیاه باشد، کنایه از زن بیچاره و بینوا، کنایه از قلمی که سرش را در مرکب زده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه چال
تصویر سیاه چال
جای گود و تنگ و تاریک، زندان و جای تیره و تاریک در زیر زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه کار
تصویر سیاه کار
بدکار، ظالم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاه چال
تصویر سیاه چال
زندان تنگ و تاریک
فرهنگ فارسی معین